عناوین مطالبی که در این مقاله میخوانید:
اهداف جنگهای پیامبراکرم صلیالله علیه و آله از منظرمستشرقان
1. تأمین زندگی و معیشت مسلمانان
2. اشباع روحیه جنگطلبی تازه مسلمانان
3. اعمال خشونت بر غیر مسلمانان و گسترش اسلام
4. انتقام و تسویه حساب با مخالفان
دستهبندی کلی دیدگاههای مستشرقان
ارزیابی دیدگاه مستشرقان از منظر قرآن
دلایل دفاعی بودن جهاد از منظر قرآن
1. محدودیت جذب نیرو و تجهیزات نظامی
2. ممنوعیت جنگ با غیر متجاوزان
3. وجوب زندگی مسالمتآمیز با کفار و مشرکان غیر معاند
2. جنگ با مشرکان، کفار محارب و معاند
4. جنگ با پیمان شکنان خیانتکار
7. جنگ برای احقاق حق الله و حقوق انسانی انسانها
چکیده
اهداف پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله از غزوات و سرایا مسئلهای است که مورد توجه مستشرقان قرار گرفته و آثار زیادی را درباره آن خلق کردهاند. اکثر مستشرقان اهداف جنگهای پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم را مادّی و در راستای جنگها، غارتهای بدوی و سلطه سیاسی و اقتصادی پیامبر بر دیگران میدانند. این نوشتار، پس از گزارش طبقهبندیشده دیدگاه مستشرقان، دیدگاه آنان را از منظر قرآن کریم بهعنوان نقشه راه پیامبر اعظم صلیالله علیه و آله و سلم بررسی کرده و سه دلیل برای دفاعی بودن قانون جهاد در اسلام ارائه کرده است و ناسازگاری دیدگاه مستشرقان با تعالیم قرآن را به اثبات رسانده است. این سه دلیل عبارت است از: محدود شدن تقویت نیروهای نظامی و امکانات جنگی به دفاع از کیان اسلام و مسلمانان؛ مقید شدن دستور جهاد به کفار محارب و معاند و وجوب همزیستی مسالمتآمیز با اهل کتاب و مشرکان غیر معاند.
کلید واژگان:
قرآن، پیامبر اکرم، غزوات، جهاد دفاعی، مستشرقان.
درآمد
مستشرقان درباره جنگهای رسول خدا صلیالله علیه و آله و سلم و اهداف آن نظر واحدی ندارند. برخی از آنان با بررسی منصفانه اسناد و منابع تاریخی تحلیل نسبتاً مقبولی ارائه کرده و جنگهای عصر پیامبر اکرم را امری ضروری برای حیات اسلام و مسلمانان دانستهاند، اما بسیاری از آنان اهداف جنگهای پیامبر اکرم را مادّی و با انگیزه خشونت طلبی و به دست آوردن غنائم، تفسیر و تحلیل نمودهاند. با دو شیوه میتوان دیدگاه مستشرقان درباره جنگهای عصر پیامبر اکرم را نقد و ارزیابی کرد:
1. بر اساس مبانی نظری اسلام یعنی قرآن و سنت پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم که نقشه راه حضرت را نشان میدهد.
2. بر اساس اسناد تاریخی که نکات ظریفی را در اختیار ما قرار میدهد.
در این مقاله، با شیوه نخست مسئله را موردبررسی قرار میدهیم.
اهداف جنگهای پیامبراکرم صلیالله علیه و آله از منظرمستشرقان
به طور کلی، میتوان دیدگاههای مستشرقان را دربارۀ اهداف غزوات و سرایا در عصر پیامبر اکرم را در پنج قسمت دسته بندی کرد.
1. تأمین زندگی و معیشت مسلمانان
برخی از مستشرقان جهاد را راهکاری میدانند که پیامبراکرم برای نجات پیروان خود از فقر و تنگدستی ارائه کرد:
نویسنده مقاله پیامبر اسلام در دایرةالمعارف آمریکانا در این باره مینویسد:
محمد صلیالله علیه و آله و سلم به زودی با ضرورت تأمین معاش پیروان خود که از مکه گریخته بودند و اکنون مهاجرون نامیده میشدند و همچنین تازه مسلمانان که در مدینه به انصار (یاوران) نامیده میشدند، مواجه گردید. محمد برای تأمین نیازهای آنها قطع طریق کردن کاروان را که در راه بازگشت از سوریه بود، مشروع دانست... . پیروزی در بدر قدرت دنیوی اسلام را بنا نهاد. از این پس، اسلام وضع نظامی مستحکمی یافت. سال بعد ابوسفیان برای جبران شکست، لشکر کشید (تصویر پیامبر در دایرةالمعارف آمریکانا، ص 34).
«ویلیام مونتگمری وات» پیروزیهای سریع مسلمانان را نه به منظور گسترش اسلام، بلکه برای کسب غنایم جنگی میداند. وی که از دوران پیروزیهای مسلمانان به دوران سیادتطلبی مسلمانان تعبیر میکند، ضمن رد تلاشهای نویسندگان مسلمان در رد این دیدگاه، به صراحت بیان میدارد که لشکر کشیهای مسلمانان اساساً برای کسب غنایم بوده است و اتفاقات دوران پیامبر صلیالله علیه و آله نیز آن را تأیید میکند.
وی ضمن به کار بردن واژه «رزیه» (به معنای خسارت و مصیبت) به جای «غزوه» و «سریه» یادآور میشود که اینگونه حملات در میان قبایل عرب بادیه نشین یک عمل رایج بوده است و معمولاً از آنجایی که هدف از آن به دست آوردن مال بوده است، کمتر افراد در آن کشته میشدند؛ لذا برای عرب بادیهنشین یک ارزش به شمار میآمد.
محمد [ صلیالله علیه و آله ] پس از آنکه قبایل مختلف شبه جزیره عربستان را با هم متحد کرد، برای اینکه جلوی دست اندازیهای قبایل بر همدیگر را بگیرد و منفذی برای رهایی انرژی متراکم حمله و هجوم آنان پیدا کند، در سالهای پایانی حیاتش برنامه حمله به سرزمینها و قبایل دیگر را سامان داد که در زمان خلافت عمر به جنگهای منظم میان مسلمانان و ارتشهای بیزانس و ساسانی منجر شد (وات، برخورد آرای مسلمانان و مسیحیان (تفاهمات و سوء تفاهمات)، ص 99 ـ 102).
نویسنده کتاب «تمدن قرون وسطی» نیز علت اصلی جنگهای صدر اسلام را فقر مسلمانان و نیازمندیهای مادی آنان میداند. (B. (Medival civilization p35)
توماس آرنولد مینویسد:
روحیه پست مادی وعلاقه اعراب برای به چنگ آوردن غنایم، عامل اصلی و نیروی اساسی بپا دارنده پیروزیهایشان بوده است؛ زیرا اعراب اقوام صاحب پشتکار وسخت کوشاند. این قوم برای فرار از مشکل گرسنگی نیازمند ترک صحرای خشک و رسیدن به اراضی پر ثروت و مرفه مجاور خویش بودند (شوقی ابوخلیل، اسلام در زندان اتهام، 395).
کسانی چون ایرام لاپیدوس (ایرام لاپیدوس، تاریخ جوامع اسلامی، 76) و ستانلی لانبول (شوقی ابوخلیل، اسلام در زندان اتهام، 396) نیز همین دیدگاه را درباره جنگهای پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله دارند.
2. اشباع روحیه جنگطلبی تازه مسلمانان
برخی از مستشرقان دستور جهاد از سوی پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم را پاسخی میدانند به روحیه جنگطلبی و غارتگری که در وجود تازه مسلمانان حجاز وجود داشت. مؤلف «فصل زندگی پیامبر» در تاریخ اسلام کمبریج در تحلیل خود از جهاد مینویسد:
«غزوه و جمع آن مغازی، عادت پیشه مردم عرب چادرنشین، در واقع، نوعی ورزش محسوب میشد. قبل از اسلام، معمولترین هدف این جنگها ربودن گوسفند و شتر گروههای معارض بود» (جمعی از نویسندگان، تاریخ اسلام کمبریج، 82).
وی سپس با اشاره به شماری از جنگهای صدر اسلام مینویسد:
«بسیاری از صحراگردان و شهرنشینان به دلایل سیاسی و یا غیر دینی همچون انگیزه جمعآوری غنایم، به این دولت پیوستند» (همان، 91) وی سپس ادامه میدهد: «او (محمد)، طبیعتاً خواهان آن بود که پیروانش با هم، در صلح و صفا زندگی کنند، اما از آنجا که توان اعراب، بیشتر در جنگهای ضد دیگر قبایل صرف میشد، باید جایگزینی پیدا میشد تا این انرژی صرف آن گردد. این جایگزینی از پیش در مفهوم جهاد یا جنگ مقدس نهفته بود؛ امری که اساساً شامل یک غزوه بود و کسب غنایم نیز در بر میگرفت» (همان).
و در جای دیگر با عنوان دستآورد محمد صلیالله علیه و آله مینویسد:
«به منظور جلوگیری از متلاشی شدن جامعه، آن هم به سبب قدرت جنگ افروزانه آنان، پیامبر تفکر جهاد را مطرح کرد» (همان، 98).
3. اعمال خشونت بر غیر مسلمانان و گسترش اسلام
برخی از مستشرقان اساساً اسلام را دین خشونت میدانند که برای سرکوب پیروان ادیان دیگر و گسترش اسلام، جهاد را مطرح کرده است. دیوید هیوم، فیلسوف انگلیسی (1711 ـ 1776) در رساله خود درباره تاریخ طبیعی دین در فصل مقایسه ادیان مینویسد: اسلام از ابتدا با اصول سختگیری بیشتر و خونریزی شروع کرد. حتی امروز هم اگر چه آتشی بر سر پیروان ادیان دیگر نمیریزد، آنها را از لعنت و وعده جنگ بی نصیب نمیگذارد (نظری، بررسی شیوههای تبلیغی مسیحیت علیه اسلام، 203).
هامبرت رومی (Humbert of Romans) میگوید: آنان (مسلمانان) دربارۀ دین خود تا آنجا جدّی بودند که هر کجا به قدرت میرسیدند، بدون هیچ ترحمی به کشتار کسانی که علیه دین آنان تبلیغ میکردند، اقدام میکردند (همان).
یکی دیگر از مستشرقان انگلیسی به نام «بازورث» به توضیح واژۀ جهاد پرداخته و در سخنانی که گویی خود آن را وضع کرده، درباره این واژه مینویسد:
«جهاد» واژهای است عربی و به معنای «مبارزه» شرعی میباشد. جهاد که به عنوان تکلیفی دینی بر دوش همه پیروان [حضرت] محمد صلیالله علیه و آله و سلم نهاده شده، بر این مفهوم استوار است که چون دین اسلام دارای اعتبار جهان شمول است، باید حتی اگر لازم باشد، به زور اسلحه، در بین همۀ افراد بشر انتشار یابد. او در ادامۀ سخنان خود مینویسد: در اسلامِ سنتّی، جهاد میبایست علیه «اهل کتاب» (یعنی متولیان مقتدر کتب مقدّس و برتر از همه یهودیان و مسیحیان) و نیز علیه مشرکان ترتیب داده شود تا به اقتدار اسلام گردن نهند و به اسلام بگروند (رضوانی، «تصویر شیعه در دایرةالمعارف آمریکانا»، فصلنامه شیعهشناسی، 199).
4. انتقام و تسویه حساب با مخالفان
برخی از مستشرقان هدف غزوات و سرایا را انتقام مسلمانان از اهل مکه میدانند که آنان را از شهر و دیارشان اخراج کرده بودند. نویسندگان مقاله «محمد پیامبر اسلام» در دایرةالمعارف اسلام لیدن در این باره مینویسند:
«ارتقای مکه به مرکز اسلام، وظیفه جدیدی برعهده پیامبر صلیالله علیه و آله نهاد که مسلماً وی آن را پیشبینی کرده بود. هنگامی که زیارت اماکن مقدس در مکه و اطراف آن برای مسلمانان واجب شد، آنان ناگزیر شدند تا راهی برای ورود به سرزمین مقدس بیابند که از آن اخراج شده بودند. (حج/ 25). از آنجا که دستیابی به یک توافقنامه صلحآمیز، غیرممکن به نظر میرسید، لازم بود ورود به مکه با توسل به زور انجام گیرد. پیامبر نیز باید با مردم مکه تسویه حساب میکرد؛ زیرا آنان با بیرون راندن او از شهر، در نظر جهانیان بر او غلبه یافته بودند و عذابی که مکرراً به ایشان وعده داده بود ـ که تا حدی به شکل مجازات کلیشه بیدینان در «داستانهای عذاب» بوده ـ تحقق نیافته بود. این مسأله موجب صدور فرمان الهی جدیدی گردید که در متون سیره با عنوان «اجازه جنگ» با مشرکان از آن یاد شده است. انصار متعهد شده بودند تنها در صورتی که پیامبر آماج حمله قرار گیرد، از او دفاع کنند و تجار مکه مایل نبودند با آغاز جنگ، در حق او لطفی کنند. مهاجران برای جنگیدن پیمان نبسته بودند، و بسیار برخلاف احساساتشان بود که به عنوان اهالی مکه با اعضای قبیله خود و خویشاوندان همخونشان بجنگند. از آیات قرآن که پیروان محمد [ صلیالله علیه و آله ] را به شدت در اینباره ملامت میکند (بقره/ 216؛ حج/ 38 و آیات بعد و...) میتوان فهمید که مخالفت آنان تا چه حد باعث رنجش محمد] صلیالله علیه و آله [شد» (تصویر حضرت محمد صلیالله علیه و آله و حضرت زهرا 3 در دایرةالمعارف اسلام، 78).
5. دفاع از اسلام و مسلمانان
مستشرقان واقعنگر جنگهای صدر اسلام را امری اجتنابناپذیر برای حیات مسلمانان و اسلام میدانند.
جان دیون پورت، نویسندة کتاب «عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن» ضمن تشبیه رفتار پیامبر صلیالله علیه و آله به رفتار حضرت موسی 7 برای تبلیغ آیین آسمانیشان، اتهام نشر اسلام با زور و شمشیر از سوی پیامبر صلیالله علیه و آله را رد میکند و بر آن است که همانگونه که حضرت موسی 7 شارع و ناشر قانون بود، برای نجات بنیاسرائیل از مصر به زور و قدرت متوسل شد و اگر چنین کاری نمیکرد، به یقین نمیتوانست قومش را نجات دهد و با این حال تاکنون هیچ کسی یافت نشده که آن حضرت را متهم به جاهطلبی و قدرتخواهی کند، حضرت محمد صلیالله علیه و آله نیز برای وحدت جوامع پراکنده شبه جزیره عربستان که به قبایل متعدد تقسیم بودند و اغلب با یکدیگر در حال نزاع و جدال بودند، راه دیگری نداشت جز اینکه به عنوان راهنما و سردار آنها قیام کند و از قدرت نظامی استفاده نماید. در هر حال، وضع و رفتار پیامبر صلیالله علیه و آله طوری بود که به کلی او را از تهمت جاهطلبی منزه نگاه میداشت (جان دیون پورت، عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، 156 ـ 157 (با تلخیص و اقتباس)).
ام. ساواری (M. Savary)، مستشرق فرانسوی، در کتاب «محمد، ستارهای که در مکه درخشید» (این کتاب توسط آقای شکیباپور ترجمه و در سالهای 1346 و 1349 در تهران چاپ شده است) ضمن رد ادعای جنگطلبی پیامبر، به دفاع از جهاد مسلحانه آن حضرت پرداخته است. وی مینویسد: پیامبر هرگز نمیخواست جنگ کند و تا میتوانست از جنگ دوری میکرد. تنها زمانی رسول خدا به جهاد مسلحانه روی میآورد که زبان و منطق نیرومند اسلام به علت تعصبهای جاهلانه و خشک مردم سودمند نبود. پیروان او از روشهای سیاسی خود به علت کارشکنی احزاب مخالف مانند کفار و یهودیان کاری از پیش نمیبردند؛ جایی که آبرو و شرافت مسلمانان در خطر میافتاد (ام. ساواری، محمد ستارهای که در مکه درخشید، 74، به نقل از: آل اسحق خوئینی، «اسلام از دیدگاه دانشمندان جهان»، 220 (با تلخیص و اقتباس)).
این نویسندة فرانسوی در ادامه مینویسد: در هر عصر و زمانی دفاع از عقیده و ایمان شایسته و پسندیده است و محمد صلیالله علیه و آله نیز در راه خدا و برای دفاع از مسلمانان به جهاد میپرداخت و جنگ در چنین صورتی جهاد انسانی است (همان).
آر. اف. بودلی (R.F Boodli) در کتاب «الرسول، حیاة محمد» در دفاع از پیامبر صلیالله علیه و آله و ردّ تهمت جنگیطلبی از آن حضرت مینویسد:
«انتقاد کنندگان بر محمد ایراد میگیرند که او آتش جنگ را دامن میزند و بعضی از تاریخ نویسان به خیال اینکه تنها محمد این نوع جنگها را به وجود آورد، در اینباره بسیار قلمفرسایی میکنند. این تاریخنویسان فراموش کردهاند که در دنیا سبب اساسی جنگها مذاهب و ادیان دیگرند و این اختصاص به اسلام ندارد. اگر محمد صلیالله علیه و آله تورات را میخواند، میدید موسی جنگهای مقدسی را به راه انداخته که دو هزار سال قبل از جنگهای او اتفاق افتاد و اگر کمی بیشتر تورات را مطالعه میکرد، میدید پادشاهان بنیاسرائیل بیش از او برای دفاع از عقاید خود میجنگیدند و نیز میدید که عبرانیهای قدیم برای جنگهای دینی خود قوانین مذهبی گذراندند که هیچ قابل قیاس با قوانین امروز نیست. محمد تشنة خونریزی نبود. او به اسیر اجازة انتخاب میداد تا یا جزیه بدهد و یا اسلام را قبول کند» (بودلی، الرسول، حیاة محمد، 413، به نقل از «اسلام: آل اسحق خوئینی، از دیدگاه دانشمندان جهان، 209).
دستهبندی کلی دیدگاههای مستشرقان
دیدگاههای مستشرقان درباره اهداف جهاد در عصر پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله را میتوان چنین دستهبندی کرد:
1. هدف پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله از جنگها، تسکین روحیه جنگ طلبی وغارتگری تازه مسلمانان حجاز بود.
2. هدف پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله از غزوات و سرایا نجات پیروان خود از فقر و تنگدستی بود.
3. اساساً اسلام دین خشونت است و برای سرکوب پیروان ادیان دیگر و گسترش اسلام جهاد را مطرح کرده است.
4. هدف پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله از غزوات و سرایا انتقام از اهل مکه بود که آنان را از شهر و دیارشان اخراج کرده بودند.
5. اساساً جهاد با هدف دفاع از حیثیت مسلمانان و منافع مادی و معنوی آنان مطرح شد. این مطالب به نحوی ماهیت جنگ های عصر نبوی و اهداف آن را با رویکرد تاریخی تبیین میکند که چند پرسش کلیتر را پدید میآورد.
الف) چراقانون جهاد در اسلام وجود دارد؟ اگر اسلام دینی الهی است، چرا به جای صلح، جنگ را مطرح کرده است؟
ب) اهداف جهاد در اسلام چیست؟ و تفاوت ماهوی آن با غارتهای بدوی کدام است؟
ج) چرا مسلمانان با استفاده از قانون جهاد به خود اجازه دادهاند اسلام را بر دیگران تحمیل کنند، در حالی که این قانون با اصل آزادی عقیده مخالف است؟
پرسش سوم مسئله رابطه گسترش اسلام با قانون جهاد را مطرح میکند که منطقاً باید بعد از پرسشهای اول و دوم پاسخ داده شود؛ از این رو، دو پرسش نخست را از منظر قرآن و سنت پاسخ میدهیم و پاسخ به پرسش سوم را به مجال دیگری وا میگذاریم.
ارزیابی دیدگاه مستشرقان از منظر قرآن
خاورشناسان از یک طرف برخلاف واقعیتهای تاریخی و بدون ارائه اسناد تاریخی، همه جنگهای صدر اسلام را هجومی گرفته و درصدد توجیه اهداف و انگیزه مسلمانان از این جنگها بر آمدهاند. و از طرف دیگر، این اظهارات با قرآن کریم به عنوان نقشه راه پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله به هیچ وجه همخوانی ندارد. برای روشن شدن مطلب، اکنون ابتدا اهداف و ماهیت جهاد در اسلام را از نظر قرآن بررسی میکنیم.
جهاد برنامه دفاعی اسلام
مطالبی که مستشرقان در باره اهداف جنگ های پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله اظهار کردهاند، با قرآن کریم که نقشه راه پیامبر بوده است، منافات دارد. از نظر قرآن هدف اصلی جنگهای صدر اسلام دفاع از کیان اسلام و مسلمانان بوده است.
همانطور که عدهای از خاورشناسان اذعان کردهاند، جهاد در اسلام قانونی است برای دفاع و مسئله دفاع از ضرورتهای زندگی بشر است. اسلام به عنوان دین جامع برای حیات خودش و پیروانش و نجات انسانهای دربند مسئله جهاد را مطرح کرده است. قرآن کریم میفرماید اگر دفاع نبود مراکز عبادی و بندگی خداوند ویران میشد]1[.
توضیح مطلب اینکه اسلام به عنوان یک مکتب آسمانی درصدد زندگی مسالمتآمیز و با شرافت برای همه انسانهاست؛ به همین دلیل، اصل اولی از نظر اسلام صلح است. اما اسلام با پذیرش ذلت و ظلم مخالف است و بیتفاوتی نسبت به حق و باطل را نیز با شرافت انسانی ناسازگار میداند.
از نظر قرآن جهاد ـ چه در راه دفاع از جامعه اسلامی و حقوق مظلومان باشد (جهاد دفاعی) و چه برای تبلیغ و گسترش اسلام (جهاد ابتدایی) ]2[ـ در هر صورت دفاع از حقوق انسانیت است، نه ارضای روحیه خودکامگی دنیاخواهان و قدرت طلبان؛ از اینرو، خداونددر قرآن کریم یازده بار واژه «جهاد»، و بیست مورد واژه «قتال» را با کلمه «فی سبیل الله» آورده است. بسامد این قید بر این دلالت دارد که جهاد و قتال تنها باید برای خدا باشد و چنین هدفی محال است با خودمحوری، زورگویی، سلطهطلبی و منفعتگرایی سازگار باشد؛ به همین سبب، از نظر اسلام هر نوع جنگ و ستیزی که با هدف جاهطلبی و به دست آوردن مال و ثروت نامشروع و برای استثمار دیگران باشد، ظلم ناپسند شمرده شده است.
جنگ با هدف دفع تجاوز و دفاع از حق و حقیقت از نظر ادیان الهی و ملتهای آزاده و فرهیخته نه تنها مذموم نیست که مورد ستایش است. بیتردید، اگر ملتی به این بهانه که ما طرفدار صلحایم در برابر متجاوز مقاومت و پایداری نکند، قطعاً مورد مذمت عقلای عالم قرار میگیرد؛ زیرا این کار در واقع تسلیم شدن و ذلت است.
طبق بیان قرآن کریم در همه ادیان توحیدی این نوع جنگ وجود داشته و تشریع آن به دین اسلام اختصاص ندارد.
(وَکَأَیِّنَ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکَانُوا وَاللّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ وَمَا کَانَ قَوْلَهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ فَآتَاهُمُ اللّهُ ثَوَابَ الدُّنْیَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الآخِرَةِ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ)؛ (آلعمران/ 146 ـ 148)؛ «با پیامبران که خداپرستان [و خدا دوستان] بسیاری همراه ایشان [با دشمنان] کارزار و جهاد کردند و [هیچگاه] از جهت آنچه [از مصایب و مشکلات] به آنان رسید، ناتوان نشدند و ضعف از خود نشان ندادند، و خداوند شکیبایان را دوست میدارد، و گفتارشان [در چنان وضعی] جز این نبود که پروردگارا! گناهان و زیادهروی مان را بر ما ببخشای و گام هایمان را استوار دار و ما را در برابر کافران یاری کن. پس خداوند پاداش دنیوی و پاداش نیک اخروی به آنان داد، و خدا نیکوکاران را دوست میدارد». در کتب آسمانی دیگر نیز مبارزه حضرت موسی 7 با فرعونیان و مبارزه ابراهیم 7 با نمرودیان و... مطرح شده و مورد ستایش قرار گرفته است.
عباس عقاد، نویسنده مصری، در این باره مینویسد:
مسلمانان هیچگاه به زور متوسل نشدند مگر در برابر زوری که منطق نمیپذیرد. هرگاه به مسلمانان تعرض نشود، از آنان به جای بدی خوبی میبینند، چنان که مسلمانان در برخورد با دولت حبشه چنین کردند. در جزیرةالعرب جنگی میان مسلمانان و قبایل عرب در نگرفت جز آنکه ماهیت دفاعی داشت یا هدفی پیشگیرانه در بین بود. حق شمشیر برابر با حق زندگی است. هر جا اسلام دست گرفتن شمشیر را لازم دانسته است، از باب اضطرار و برای حفظ حق در زندگی بوده است.... اسلام دو کلمه است: دین و صلح (العقاد، حقائق الاسلام و اباطیل خصومه، 14).
دلایل دفاعی بودن جهاد از منظر قرآن
دلایل متعددی از قرآن کریم میتوان ارائه کرد که اسلام مسئله جهاد را برای دفاع از حقوق انسانها و کیان اسلام و مسلمانان مطرح کرده است. مهم ترین آنها عبارتاند از:
1. محدودیت جذب نیرو و تجهیزات نظامی
قرآن کریم تقویت نیروهای نظامی و امکانات جنگی را محدود به حدود خاصی کرده است. حد مجاز کسب قدرت، توانمندی برای دفاع از کیان اسلام و مسلمانان است:
(وَأَعِدُّوا لَهُم مَااستَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ وَمِن رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّاللّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَتَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِن شَیْءٍ فِی سَبِیلِاللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنْتُمْ لاَتُظْلَمُونَ) (انفال/60)؛ «در برابر آنها [دشمنان] آنچه توانایى دارید، از نیرو آماده سازید [و همچنین] اسبهاى ورزیده [براى میدان نبرد] تا به وسیله آن دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید و [همچنین] گروه دیگرى غیر از اینها را که شما نمىشناسید و خدا مىشناسد، و هرچه در راه خدا [و تقویت بنیه دفاعى اسلام] انفاق کنید، به شما بازگردانده مىشود و به شما ستم نخواهد شد».
طبق این آیه شریفه، هدف نهایى تهیه سلاح و افزایش قدرت جنگى این نیست که حکومت اسلامی یا مسلمانان مردم جهان را نابود کنند و آبادیها و زمینها را به ویرانى بکشانند. همچنین هدف این نیست که سرزمینها و اموال دیگران را تصاحب کنند و هدف این نیست که بردگى و استعمار را در جهان گسترش دهند، بلکه هدف این است که با این وسایل، دشمن خدا و دشمن خود را بترسانید تا آنان طمع به مال و جان و دین مسلمانان پیدا نکنند (ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 7/ 226).
علامه طباطبایی; در تفسیر این آیه شریفه مینویسد:
جمله (تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ) در مقام بیان تعلیل جمله (وَأَعِدُّوا لَهُم) است و معنایش این است که این قوا و امکانات دفاعى را تدارک ببینید تا به وسیله آن دشمن خدا و دشمن خود را ترسانیده و از آنان زهر چشم گرفته باشید (طباطبایی، المیزان، 9/ 117).
2. ممنوعیت جنگ با غیر متجاوزان
قرآن کریم در آیات متعددی دستور جهاد با کفار را مقید به کسانی کرده است که با مسلمانان میجنگند. (وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُوا إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ) (بقره/190)؛ «[ای مؤمنان!] در راه خدا با کسانی که با شما میجنگند، نبرد کنید و از حد تجاوز نکنید که خدا تعدی کنندگان را دوست نمیدارد».
در این آیه شریفه جمله «فى سبیل الله»، هدف اصلى جنگهاى اسلامى را روشن مىسازد که جنگ در منطق اسلام هرگز برای انتقامجویى یا جاهطلبى یا کشورگشایى یا به دست آوردن غنایم و اشغال سرزمینهاى دیگران نیست. اسلام همه اینها را محکوم مىکند و مىگوید: سلاح به دست گرفتن و به جهاد پرداختن فقط باید در راه خدا، و براى گسترش قوانین الهى و بسط توحید و عدالت و دفاع از حق و ریشه کن ساختن ظلم و فساد و تباهى باشد.
همین نکته جنگهاى اسلامى را از تمام جنگهایى که در جهان روى مىدهد، جدا مىسازد و نیز همین هدف، در تمام ابعاد جنگ اثر مىگذارد و کمیت و کیفیت جنگ، نوع سلاح، چگونگى رفتار با اسیران را به رنگ «فى سبیل الله» در مىآورد. پس قتال در اسلام جنبه دفاع دارد. اسلام مىخواهد به وسیله قتال با کفار از حق قانونى انسانها دفاع کند (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 2/19). در آیه دیگری میفرماید:
(إِلَّا الَّذِینَ یَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُم مِّیثقٌ أَوْ جَآءُوکُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَن یُقتِلُوکُمْ أَوْ یُقتِلُواْ قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَآءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَیْکُمْ فَلَقتَلُوکُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقتِلُوکُمْ وَأَلْقَوْاْ إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً) (نساء/ 90) «مگر کسانى که بپیوندند به گروهى، که میان شما و میان آنان پیمان محکمى است، یا نزد شما بیایند، در حالى که [بیقین] سینههاى آنان از پیکار با شما یا پیکار با قومشان، به تنگ آمده است. و اگر (بر فرض) خدا مىخواست، قطعاً آنان را بر شما مسلّط مىکرد، و حتماً با شما پیکار مىکردند. پس اگر از شما کنارهگیرى کرده و با شما پیکار ننمودهاند، و با شما طرح صلح افکندند، پس خدا هیچ راهى براى (تعدّى) شما بر آنان قرار نداده است».
همچنین میفرماید:
(وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ هُوَ الْسَّمِیعُ الْعَلِیمُ) (نساء/ 90)؛ «و اگر (دشمنان) به صلح متمایل شوند، پس (تو نیز) بدان گراى؛ و بر خدا توکّل کن! [چرا] که در حقیقت تنها او شنوا [و] داناست».
3. وجوب زندگی مسالمتآمیز با کفار و مشرکان غیر معاند
از جمله دلایل دفاعی بودن جهاد از منظر قرآن وجوب همزیستی مسالمتآمیز با اهل کتاب و مشرکان غیر معاند است. از نظر اسلام غیرمسلمانان به سه گروه تقسیم میشوند: اهل کتاب، مشرکان معاهد و اهل حرب.
اسلام به همزیستی مسالمتآمیز با دو گروه نخست توصیه میکند و تنها به مقابله و پیکار با گروههای معاند و محارب از آنان سفارش میکند. بر همین مبنا اکثر آیات و روایاتی که مسلمانان را به قتال و جنگ دعوت میکنند مربوط به این مورد است. قرآن کریم میفرماید: (لَایَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِین) (ممتحنه/ 8)؛ «خدا شما را نسبت به کسانى که درمورد دین با شما پیکار نکردند و شما را از خانههایتان بیرون نراندند، منع نمىکند که به آنان نیکى کنید و نسبت به آنان دادگرى نمایید؛ [چرا] خدا دادگران را دوست مىدارد».
همانطور که از این آیه استفاده میشود، افراد غیر مسلمان در یک دستهبندی به دو گروه تقسیم مىشوند: گروهى که در مقابل مسلمانان ایستادند و شمشیر کشیدند و آنان را از خانه و کاشانهشان به اجبار بیرون کردند، و خلاصه عداوت و دشمنى خود را با اسلام و مسلمانان در گفتار و کردار آشکارا نشان دادند؛ بنابراین، مسلمانان مکلفاند هرگونه مراوده با این گروه را قطع کنند و از هرگونه پیوند محبت و دوستى خوددارى نمایند. مصداق روشن این دستور، مشرکان مکه، مخصوصاً سران قریش، بودند؛ یعنی گروهى که رسماً دست به این کار زدند و گروهى دیگر نیز آنها را یارى کردند.
اما دسته دیگرى بودند که در عین کفر و شرک کارى به مسلمانان نداشتند، نه عداوت مىورزیدند، نه با آنها پیکار مىکردند و نه به بیرون راندنشان از شهر و دیارشان اقدام نمودند. حتى گروهى از آنها پیمان ترک مخاصمه با مسلمانان بسته بودند. نیکى کردن با این دسته و اظهار محبت با آنها بىمانع بود و اگر مسلمانان معاهدهاى با آنها بسته بودند، باید به آن وفا کنند و در اجراى عدالت بکوشند (ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 24/ 33).
جنگهای مشروع از نظر قرآن
پیامبر اکرم با گروههای مختلفی از یهودیان و مسیحیان پیمان صلح امضا کردند (در مورد صلحهای پیامبر ر.ک: مجله معرفت، ش 40، مقالة حامد منتظری). از نظر اسلام اصل اولی صلح است و مواردی که جنگ مشروع است، محدود میباشد. اکنون جنگهای مشروع در اسلام را مرور میکنیم:
به طور کلی در هفت مورد، جنگ در اسلام مشروع شناخته شده است.
1. جنگ دفاعی
از نظر اسلام دفاع واجب است و دفاع گاهی از ناموس، اموال و حقوق شخصی است؛ مثل اینکه کسی برای غارت و خیانت وارد منزل دیگری شود که مبارزه با او واجب است. گاهی نیز دفاع از استقلال و شرافت یک ملت است که بر همه افراد واجب است (به صورت واجب کفایی) از کشور خود دفاع کنند (ر.ک: مطهری، جهاد، 45 ـ 55): (أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُواْ وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ) (حج/39)؛ «به کسانى که جنگ بر آنان تحمیل شده، رخصت (جهاد) داده شد، به خاطر این که آنان مورد ستم واقع شدهاند؛ و قطعاً خدا بر یارى آنان تواناست».
2. جنگ با مشرکان، کفار محارب و معاند
عدهای از مشرکان و اهل کتاب که حاضر به مصالحه و پیمان نیستند و هرگونه قراردادی را که در جهت برقراری صلح و آرامش در جامعه اسلامی است، رد میکنند و در برابر نظام اسلامی و گسترش تعالیم اسلام مقاومت مینمایند، محارب هستند که جنگ با آنان مشروع است. خداوند متعال میفرماید:
(وَقتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقتِلُونَکُمْ وَلاتَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لایُحِبُّ المُعْتَدِینَ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَالفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ القَتْلِ وَلاتُقتِلُوهُمْ عِنْدَ المَسْجِدِالحَرَامِ حَتَّى یُقتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِنْ قتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذلِکَ جَزَاءُ الکفِرِینَ) (بقره/190 ـ 191)؛ «و در راه خدا، با کسانى که با شما پیکار مىکنند، بجنگید؛ و [از حدّ] تجاوز نکنید، چرا که خدا تجاوزکاران را دوست نمىدارد. و هر کجا آنان را یافتید، بکشید؛ و از جایى که شما را بیرون راندند، آنان را بیرون کنید. و (بدىِ) آشوبگرىِ [شرک]، از کشتار [هم] شدیدتر است. و در کنار مسجد الحرام با آنان پیکار مکنید؛ مگر اینکه در آنجا با شما بجنگند. و اگر با شما پیکار کردند، پس آنها را بکشید. سزاى کافران چنین است». اکثر آیاتی که به طور مطلق دستور جنگ با اهل کتاب، مشرکان و کفار میدهد نیز به اهل عناد و محاربان از آنان حمل میشود؛ همانند آیات 29، 36، 123 سوره توبه و آیه 52 سوره فرقان.
3. جنگ با منافقان
خداوند در قرآن کریم به اهل ایمان فرمان میدهد در صورتی که منافقان از نفاق و فتنهگری دست برندارند، با آنان جنگ کنند: (سَتَجِدُونَ ءَاخَرِینَ یُرِیدُونَ أَن یَأْمَنُوکُمْ وَیَأْمَنُواْ قَوْمَهُمْ کُلَّ مَا رُدُّواْ إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْکِسُواْ فِیهَا فَإِن لَّمْ یَعْتَزِلُوکُمْ وَیُلْقُواْ إِلَیْکُمُ السَّلَمَ وَیَکُفُّواْ أَیْدِیَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأُولئِکُمْ جَعَلْنَا لَکُمْ عَلَیْهِمْ سُلْطناً مُّبِیناً) (نساء/ 91)؛ «بزودى (گروه) دیگرى را خواهید یافت، که مىخواهند از شما آسوده خاطر شوند و از قومشان (نیز) ایمن باشند. (ولى) هر گاه به سوى فتنه (و بت پرستى) بازگردانده شوند، در آن سرنگون مىشوند. پس اگر از (درگیرى با) شما کنارهگیرى نکرده و با شما طرح صلح نیفکنده و دست از شما نکشیدهاند، پس آنان را هر کجا یافتید، ایشان را (به اسارت) بگیرید و بکشیدشان. و آنانند که براى شما، تسلّطى آشکار، بر آنان قرار دادیم».
این دسته از منافقان کسانى هستند که مىخواهند براى حفظ منافع خود در میان مسلمانان و مشرکان آزادى عمل داشته باشند و براى تأمین این هدف خویش، راه خیانت و نیرنگ پیش گرفته، با هر دو گروه اظهار همکارى و همفکرى مىکنند. به همین دلیل، هنگامى که میدان فتنهجویى و بتپرستى پیش آید، همه برنامههاى آنان وارونه مىشود و با سر در آن فرو مىروند!: «کلما ردوا الى الفتنة ارکسوا فیها». به همین علت، خداوند به مسلمانان دستور داده است که هر کجا آنان را بیابند، اسیر کنند و در صورت مقاومت به قتل برسانند (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 4/59).
4. جنگ با پیمان شکنان خیانتکار
خداوند جنگ با مشرکان پیمان شکن را مجاز میشمارد: (وَإِن نَکَثُوا أَیْمَانَهُم مِن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَاأَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُون أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُم بَدَءُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن کُنتُم مُؤْمِنِین قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ وَیُخْزِهِمْ وَیَنصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَیَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِین وَیُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ وَیَتُوبُ اللّهُ عَلَى مَن یَشَاءُ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیم) (توبه/12 ـ 15)؛ «و اگر سوگندهایشان را پس از پیمانشان شکستند، و در دین شما طعنه زدند، پس با پیشوایان کفر پیکار کنید؛ [چرا] که آنان هیچ سوگندى برایشان (معتبر) نیست، تا شاید آنان (به کار خود) پایان دهند. چرا با گروهى که سوگندهایشان را شکستند، و آهنگ اخراج فرستاده [خدا] کردند، پیکار نمىکنید؟! و حال آن که آنان نخستین بار (پیکار) با شما را آغاز کردند؛ آیا از آنان مىهراسید؟! اگر مؤمنید، پس خدا سزاوارتر است که از (مخالفت) او بهراسید. با آن (مشرک) ان پیکار کنید، تا خدا آنان را با دستان شما مجازات کند؛ و رسوایشان سازد و شما را بر آنان یارى گرداند و سینههاى گروه مؤمنان را شفا بخشد. و خشمِ شدیدِ دلهاى آنان را [از میان] ببرد؛ و خدا توبه هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، مىپذیرد؛ و خدا داناى فرزانه است».
5. جنگ با اهل بغی
دفع آشوبها و سرکوب یاغیگریهای داخلی نیز از مواردی است که اسلام جنگ با آن را مجاز میشمارد. قرآن مجید در اینباره میفرماید: (وَإِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُوءْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الأُْخْری فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتّی تَفِیءَ إِلی أَمْرِ اللّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ) (حجرات/ 13)؛ «هر گاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، در میان آنها صلح برقرار سازید و اگر یکی از آنها به دیگری تجاوز کند با طائفه ظالم پیکار کنید تا به فرمان خدا باز گردد. هرگاه بازگشت (و زمینه صلح فراهم شد) در میان آن دو طبق عدالت، صلح برقرار سازید و عدالت پیشه کنید که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد».
6. جنگ برای نجات ستم دیدگان
قرآن برای رهایی انسانهایی که زیر ظلم هستند به مسلمانان دستور مبارزه با ستمگران را داده است: (وَمالَکُمْ لاتُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالْوِلْدانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظّالِمِ أَهْلُها وَاجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَاجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیراً) (نساء/ 75)؛ «چرا در راه خدا و در راه مردان و زنانی که (به دست ستمگران) تضعیف شدهاند، پیکار نمیکنید؟ همان افراد (ستمدیده ای) که میگویند: خدایا ما را از این شهر (مکه) که اهلش ستمگرند، بیرون ببر و برای ما از طرف خود سرپرست قرار بده و برای ما از طرف خود یار و یاوری تعیین فرما».
7. جنگ برای احقاق حق الله و حقوق انسانی انسانها
جهاد ابتدایی از مسلّمات فقه اسلامی است و در اصل آن اختلافی بین شیعه و سنی وجود ندارد (ر.ک: مصباح یزدی، جهاد در قرآن، 139). برخی به سبب جوّی که از ناحیه لبیرالها به وجود آمده است، جهاد ابتدایی را منکر شدهاند (آقای صالحی نجفآبادی در کتاب جهاد در قرآن سعی کرده است جهاد ابتدایی را انکار کند تا به زعم خود چهره اسلام را از خشونت بزداید، در صورتی که اگر به دلایل جنگ ابتدایی توجه شود، خشونتی دامن اسلام را نمیگیرد (ر.ک: صالحی نجفآبادی، جهاد در قرآن، 15 ـ 27)).
قرآن کریم میفرماید: (وَقَاتِلُوهُمْ حَتى لاتَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ للَّهِ فَإِنِ انتهَوْا فَلا عُدْوَنَ إِلا عَلى الظلِمِینَ) (بقره/ 193)؛ «و با آنها پیکار کنید! تا فتنه (و بتپرستى، و سلب آزادى از مردم) باقى نماند؛ و دین، مخصوص خدا گردد. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشوید! زیرا) تعدّى جز بر ستمکاران روا نیست».
دو تبیین برای جهاد ابتدایی
اندیشمندان مسلمان با دو بیان جهاد ابتدایی را تبیین کردهاند:
1. تنها حق اصیل و ذاتی در عالم، حق خداست؛ چه سایر حقوق در پرتو این حق است که معنی مییابند. خداوند مالک حقیقی همه موجودات و از جمله انسان است و تمامی مخلوقات همه هستی خود را وامدار اویند. این رابطه مالکیت بین خداوند از یکسو و سایر موجودات از سوی دیگر، ایجاب میکند که تمامی هستی طبق خواست و اراده خدا به چرخش و گردش درآید (برای آگاهی بیشتر، ر.ک: مصباح یزدی، نظریه حقوقی اسلام، حقوق و سیاست در قرآن، فصل دوم).
در مورد جامعه انسانی هم اقتضای حق این است که در سراسر جوامع بشری تنها خدا پرستش گردد و دین او حاکم و سخنش برتر باشد: (وَکَلِمَةُ اللّهِ هِیَ الْعُلْیَا) (توبه/40)؛ «کلمه خدا است که برتر است».
البته مقصود از برافتادن کفر و شرک این نیست که همه انسانها مسلمان و موحد شوند؛ چرا که با جبر و زور نمیشود در دلها نفوذ کرد: (لاَإِکْرَاهَ فِی الدِّینِ) (بقره/ 256)، بلکه منظور این است که نظام حاکم بر جهان، نظامی الهی و توحیدی باشد و حاکمیت از آنِ خدا گردد. و موانعی که برای گسترش عبودیت وجود دارد، برداشته شود.
2. دفاع از حقوق انسانی انسانها
برخی از اندیشمندان مسلمان جهاد ابتدایی را دفاع از حقوق انسانی انسانها میدانند. از دیدگاه ایشان، با توجه به اینکه اسلام، توحید و دین حق را یک امر فطری (روم/11) و فلسفه آفرینش انسان را عبودیت پروردگار میداند (ذاریات/56) و پرستش خداوند را صراط مستقیم انسانیت میشناسد (آلعمران/ 51) و پذیرش دین الهی را باعث حیات طیبه بشری میداند (نحل/ 97؛ انفال/ 24) و نادیده گرفتن پیامهای توحیدی و آسمانی را باعث سقوط انسان به درجه حیوانیت و بهیمیت تلقی میکند (اعراف/ 179؛ انفال/22)، قهراً توحید و دین کامل را یک حق انسانی قلمداد میکند و دفاع از آن را کمتر از دیگر حقوق انسانی نمیداند. بنابراین، جهاد عقیدتی در حقیقت دفاع از حقوق انسانی به شمار میآید و مانند همه دفاعهای دیگر، مشروع و مجاز تلقی میگردد. بر این اساس، اسلام به خود حق میدهد که با تمام مظاهر شرک و عوامل بیدینی و بیاعتقادی بشر مبارزه کند و خود را مجاز میداند با هر چیز یا هر کس که در اغوا کردن مردم و گرایش آنها به سوی شرک و باطل نقش دارد و یا جلوی نشر و نفوذ دین حق را میگیرد، مبارزه نماید. در همین راستا بتشکنی پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله و ابراهیم 7 و یا جنگ پیامبر اکرم با سران شرک در مکه، به راحتی قابل توجیه است و مسامحه اسلام در این زمینه به معنای کوتاهی در دفاع از مهمترین حق انسانی است (ر.ک: مطهری، جهاد در اسلام، 64 ـ 41؛ سید قطب، الضلال فی تفسیر القرآن، 187 ـ 186).
نتیجه
اهدافی که مستشرقان برای جنگهای مسلمانان صدر اسلام مطرح کردهاند، با آیات قرآن که به مثابه نقشه راه پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله است، منافات دارد. از نظر قرآن هر نوع جنگ و ستیزی که با هدف جاه طلبی و به دست آوردن مال و ثروت نامشروع و برای استثمار دیگران باشد، ظلم تلقی شده و حرام است. همچنین با سه دلیل قرآنی دفاعی بودن جهاد در اسلام اثبات گردید؛ یعنی محدود شدن تقویت نیروهای نظامی و امکانات جنگی به دفاع از کیان اسلام ومسلمانان؛ مقید شدن دستور جهاد با کفار به محاربان و معاندان از آنان و وجوب همزیستی مسالمتآمیز با اهل کتاب و مشرکان غیر معاند. همچنین روشن شد که تنها در هفت مورد جنگ از نظر قرآن کریم مجاز است که هیچیک از آن موارد با اظهارات مستشرقان هم خوانی ندارد؛ چنانکه مستشرقان منصف نیز به این حقیقت اذعان کردهاند.
پینوشت
1 ـ (وَلَوْ لادَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَواتٌ وَمَساجِدُ یُذْکَرُ فیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثیراً وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزیز) (حج/40)؛ «و اگر خداوند بعضى از مردم را بوسیله بعضى دیگر دفع نکند، دیرها و صومعهها و معابد یهود و نصارا و مساجدى که نام خدا در آن بسیار برده مىشود، ویران مىگردد! و خداوند کسانى را که یارى او کنند (و از آیینش دفاع نمایند) یارى مىکند؛ خداوند قوى و شکست ناپذیر است».
2 ـ دفاع گاهی از ناموس و حقوق شخصی است، مثل اینکه کسی به منزل انسان برای غارت و خیانت وارد شود که مبارزه با او واجب است. اگر کسی در این راه کشته شود، شهید است. گاهی دفاع از استقلال و شرافت یک ملت است که بر همه افراد واجب است (به صورت واجب کفایی) از کشور خود دفاع کنند. مورد سوم جایی است که انسان هایی مورد ظلم قرار گرفته باشند که بر مسلمانان دیگر واجب است در حد توان به آنها کمک کنند. مورد چهارم جایی است که حقوق انسانی افراد به خطر افتاده است و عدهای مانع رسیدن پیام اسلام که منشأ حیات طیّب و انسانی است، به آنان هستند (ر.ک: مطهری، جهاد، 45 ـ 55).
فهرست منابع
- ابن هشام، السیرة النبویة، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1417 ق.
- ابنفارس، احمد، معجم مقاییساللغة، نشر دارالکتب اسلامیة بیروت، چاپ سوم، 1420 ق.
- ابونعیم، دلائل النبوة، بیروت، دارالمعرفه، 1397 ق.
- جمعی از نویسندگان، تاریخ اسلام (پژوهش دانشگاه کیمبریج)، ترجمه احمد آرام، تهران، امیرکبیر، چاپ دوم، 1378.
- جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ سوم، 1381 ش.
- حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، قم، موسسه آل البیت:، 1370 ش.
- حورانی، آلبرت، تاریخ مردمان عرب، ترجمه فرید جواهرکلام، تهران، امیرکبیر، 1384.
- خوئینی، علی آل اسحق، اسلام از دیدگاه دانشمندان جهان، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
- خوری حتی، فیلیپ، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، سوم، 1380.
- دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اقبال، 1343 ش.
- زرین کوب، عبدالحسین، کارنامة اسلام، تهران، امیر کبیر، 1362 ش.
- زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه علی جواهر کلام، تهران، امیر کبیر، چاپ یازدهم، 1384.
- سید رضی، نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، دارالهجرة، قم.
- سید قطب، فی ظلال القرآن، دار الشروق، 1402 ق.
- شوقی ابوالخلیل، اسلام در زندان اتهام، ترجمه حسن اکبری مرزناک، تهران، بعثت، 1355.
- شیخ صدوق، محمد بن علی، التوحید، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1362.
- طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1417 ق.
- لاپیدوس، ایرام، تاریح جوامع اسلامی، ترجمه علی بختیاریزاده، تهران، اطلاعات، چاپ دوم، 1387.
- لوبن، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، کتابچی، 1387.
- لوکاس، هنری استیون، تاریخ تمدن، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، تهران، سخن، چاپ هفتم، 1387.
- مطهری، مرتضی، جهاد، تهران، صدرا، 1380 ش.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1364 ش.
- واقدی، محمد بن عمر، المغازی، تحقیق مارسدن جونز، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چاپ سوم، 1989 م.
نویسنده: حجتالاسلام دکتر حسین عبدالمحمدی (عضو هیئت علمی جامعة المصطفی العالمیه)
منبع:
دو فصلنامه علمی ـ ترویجی قرآنپژوهی خاورشناسان
- پنجشنبه ۱۹ شهریور ۹۴
- ۱۱:۳۸
- ۳۱۱۱
- ۰