«و واقع شد در وقت عصر که داود از بسترش برخاسته بر پشتبام خانة پادشاه گردش کرد و از پشت بام زنی را دید که خویشتن را شستشو میکند و آن زن بسیار نیکومنظر بود. 3 پس داود فرستاده دربارة زن استفسار نمود و او را گفتند که “آیا این بتشَبع دختر اَلِیعام زن اُوریای حِتِّی نیست؟”
4 و داود قاصدان فرستاده او را گرفت و او نزد وی آمده داود با او همبستر شد و او از نجاست خود طاهر شده به خانة خود برگشت. 5 و آن زن حامله شد و فرستاده داود را مخبر ساخت و گفت که من حامله هستم.6 پس داود نزد یوآب فرستاد که اوریای حِتِّی را نزد من بفرست و یوآب اُوریا را نزد داود فرستاد. 7 و چون اوریا نزد وی رسید داود از سلامتی یوآب و از سلامتی قوم و از سلامتی جنگ پرسید. 8 و داود به اوریا گفت: “به خانهات برو و پایهای خود را بشو.” پس اوریا از خانة پادشاه رفت و از عقبش خوانی از پادشاه فرستاده شد.
9 اما اُوریا نزد در خانة پادشاه با سایر بندگان آقایش خوابیده به خانة خود نرفت. 10 و داود را خبر داده گفتند که “اُوریا به خانة خود نرفته است.” پس داود به اُوریا گفت: “آیا تو از سفر نیامدهای پس چرا به خانة خود نرفتهای؟
اُوریا به داود عرض کرد که “تابوت و اسرائیل و یهودا در خیمهها ساکنند و آقایم یوآب و بندگان آقایم بر روی بیابان خیمه نشینند و آیا من به خانة خود بروم تا اکل و شرب بنمایم و با زن خود بخوابم؟ به حیات تو و به حیات جان تو قسم که این کار را نخواهم کرد.”
و بامدادان داود مکتوبی برای یوآب نوشته به دست اوریا فرستاد. 15 و در مکتوب به این مضمون نوشت که “اوریا را در مقدمة جنگِ سخت بگذارید و از عقبش پس بروید تا زده شده بمیرد.»
توجه: متن فوق از ترجمه های قدیمی کتاب مقدس است! فلذا اگر مغلق به نظر می رسد به خاطر کهن بودن متن آن است!!
منبع: . (دوم سموئیل 11: 2-27)
- شنبه ۷ دی ۹۲
- ۲۱:۱۹
- ۴۷۱۷
- ۰