برخی از مبشرین مسیحی با بد فهمی از آیات قران برداشت اشتباهی را از قران ارائه کردند در ادامه اشکالاتی که مسیحیان از تثلیث در قران دارند را مطرح و سپس به بررسی آنها میپردازیم:
تثلیث قران و تثلیث مسیحی
یکی از اشکالاتی که مسیحیان به فهم قران از تثلیث بیان میکنند این است که در قران تثلیثی مطرح شده که با تثلیث مسیحیان امروزی تفاوت دارد و تثلیثی که در قران نفی شد تثلیث سه گانه پرستی است
لَّقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَـهٍ إِلاَّ إِلَـهٌ وَاحِدٌ وَإِن لَّمْ یَنتَهُواْ عَمَّا یَقُولُونَ لَیَمَسَّنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (مایده ایه 73)
یوسف دره حداد یکی از اندیشمندان مسیحی در این باره مینویسد:
بزرگترین اختلاف در گفت و گو میان اسلام و مسیحیت، در رابطه تثلیث مسیحی با توحید اسلامی جلوهگر شده است. واقعیت آن است که تثلیثی که مورد انکار قرآن قرار گرفته، غیر از تثلیثی است که مسیحیان به آن معتقدند. تثلیث مسیحیان برگرفته از عمق توحید و سازگار با توحید ناب است و عناصر سازنده آن در قرآن یافت میشود. هم تورات و هم انجیل به توحید فرا میخوانند. از اینرو، توحید، دعوت اصلی و مشترک هر سه کتاب آسمانی است. همان طور که مسلمان به وحدانیتخدا گواهی میدهد، مسیحی نیز در گواهی خود ایمان به خدای یگانه را اعلام میدارد.
تثلیث در قرآن، یعنی قائل شدن به سه خدا: الله، مسیح و مادر او. چنین تثلیثی کفرآمیز است و در نزد برخی از جاهلان مسیحی در شبه جزیره رایجبوده است. و نیز در تثلیث قرآنی خدا تلقی شدن مسیح مخلوق و بشر نفی شده است; و خدا گرفته شدن انسان و هر مخلوق دیگر کفری است آشکار. همچنان که ضمیمه کردن بخشی از آفریدگان به خدا و نیز زاده شدن موجودی به عنوان خدا مورد انکار صریح قرآن قرار گرفته است، اکثریت مسیحیان هرگز به هیچ کدام از این وجوه اعتقاد نداشتهاند. اعتقاد به خدا بودن مسیح مخلوق، نظریه یعقوبیان بوده است، که در مجمع جهانی مسیحیان، به سال 451م، بدعت تلقی شد. [1]
در مورد آیه ۷۳ سوره مائده محققین ماسون، ویلیام مونتگمری وات و ریچارد بل بر این نظر بودهاند که این آیات قرآن به نقد از شکلی انحرافی از تثلیث پرداخته که روی مجزا بودن سه شخص تثلیث به بهای از دست رفتن وحدت آنها تأکید کردهاست. محقق گریفیت [۴۵] عقیده ندارد که این آیه به تثلیث اشاره میکند زیرا در ادبیات سوریهای عیسی اغلب با لفظ «سومین از سه» خطاب میشده و بنابراین «سومین از سه» میتواند اشارهای به عیسی بوده باشد و این آیات به همراه آیات اطرافش یکی بودن خدا و عیسی را نقد کند[2]
بررسی و نقد
برخی از مفسرین اهل سنت مانند قرطبی پاسخ دادند که در میان مسیحیت گروه هایی وجود داشتند که قایل به سه خدا بودند[3] و یا شهرستانى صاحب کتاب ملل و نحل این ایه را به اختلاف مذاهب تعبیر کرده و نوشته : مذهب مکانیه قائل به فرزندى حقیقى مسیح براىخدایند و نسطوریهگفتهاند: نزول عیسى و فرزندیش براى خدا از قبیل تابش نور بر جسمى شفافچون بلور است، و یعقوبیه گفتهاند: از بابانقلاب ماهیت است، خداى سبحان به گوشتو خون منقلب شده است[4]
صاحب تفسیر المیزان درپاسخ به این اشکال مینویسد :
و لیکن ظاهرا قرآن کریم(العیاذ بالله)کتابملل و نحل نیست تا بخواهد به اینمذاهب بپردازد و هرگز به خصوصیات مذاهب مختلف آنان اهتمام نمىورزد بلکه به اعتقادغلطىمىپردازد که مشترک بین همه آنان است و آن مساله فرزندى مسیح براى خداى تعالىاستو اینکه جنس مسیح از سنخ جنس خدا است و نیز به آثارى مىپردازد که بر اساس ایناعتقاد غلط مترتب کردهاند که یکىاز آنها مساله تثلیث است، هر چند که در تفسیر کلمهتثلیث اختلاف بسیار و مشاجره و نزاع دامنهدار کردهاند، دلیل بر این معنااین است که قرآنکریم به یک زبان و یک بیان علیه آنان احتجاج کرده، معلوم مىشودمورد نظر قرآن از کلمسیحیت مسالهاى است که همه در آن شریکند. [5]
شیخ أبی علی طبرسی (از اَعلام قرن ششم هجری) در تفسیر مجمع البیان، پیرامون عبارت «ولا تقولوا ثلاثةٌ» در آیه فوق چنین آوردهاست: «ولا تقولوا ثلاثةٌ»؛ این خطابی به مسیحیان است. از زجاج است که معنا این گونه میباشد: مگویید اله ما سه تاست. و گفته شدهاست: این صحیح نیست زیرا مسیحیان به سه آلهه قائل نیستند، بلکه میگویند الهی واحد، و سه اقنوم: پدر، و پسر، و روح القدس، و معنای آن (عبارت مورد اشاره) چنین است: نگویید الله سه گانهاست: پدر، و پسر، و روح القدس[6]
و باید به این نکته نیز توجه داشت که در تعریف تثلیث در عین اینکه یگانگی مورد تاکید قرار گرفته سه گانگی هم مورد تاکید است و اگر مسیحیان چنانکه گفته شد بر سه گانگی تثلیث پافشاری میکنند و اولین بخش از تعریف تثلیث این بود که در ذات خدا سه شخص متمایز وجود دارد و قران نیز بر این نکته انحرافی تاکید میکند که هر کس بگوید در ذات خدا سه شخص متمایز وجود دارد از منظر قران دچار انحراف شده
در کتکیزم کاتولیک خوانیدیم :
به خدای واحد در سه اقنوم پس اقانیم نثلیث( اعتراف میکنیم) در یک الوهیت سهیم نیستند بلکه هر یک از آنها کامل خدا هستند اقانیم ثلاثه واقعاً از هم متمایز هستند [7].
بنا بر دکترین تثلیث خدا در سه شخص یا سه hypostases به یونانی وجود دارد [8] نه به این معنا که هر کدام قسمی از الوهیت را دارند بلکه هر کدام به تنهائی به نحو کامل الوهیت دارند. و این تعبیر در عین تاکید بر یگانگی خدا در الهیات مسیحی مورد آموزش داده میشود و چنانچه شیخ طبرسی نیز اشاره کرده بود معنای ایه این است که نگویید الله سه گانهاست: پدر، و پسر، و روح القدس
مساله حضرت مریم سلام الله علیها
در قران کریم با آیاتی روبرو میشویم که اشاره به پرستش مریم در میان مسیحیان دارد و این مساله را نکوهش میکند
وَإِذْ قَالَ اللّهُ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَأَنتَ قُلتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلَـهَیْنِ مِن دُونِ اللّهِ قَالَ سُبْحَانَکَ مَا یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ مَا لَیْسَ لِی بِحَقٍّ إِن کُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَلاَ أَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِکَ إِنَّکَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُیُوبِ «116»
ترجمه: و هنگامی را که خدا فرمود ای عیسی پسر مریم آیا تو به مردم گفتی من و مادرم را همچون دو خدا به جای خداوند بپرستید گفت منزهی تو مرا نزیبد که [در باره خویشتن] چیزی را که حق من نیست بگویم اگر آن را گفته بودم قطعا آن را میدانستی آنچه در نفس من است تو میدانی و آنچه در ذات توست من نمیدانم چرا که تو خود دانای رازهای نهانی. (سوره ی مایده آیه ی 116)
کسانی که گفتند خدا سومین سه است قطعا کافر شدهاند و حال آنکه هیچ معبودی جز خدای یکتا نیست و اگر از آنچه میگویند باز نایستند به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید73
مَّا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّیقَةٌ کَانَا یَأْکُلاَنِ الطَّعَامَ انظُرْ کَیْفَ نُبَیِّنُ لَهُمُ الآیَاتِ ثُمَّ انظُرْ أَنَّى یُؤْفَکُونَ «75»
ترجمه: .مسیح پسر مریم جز پیامبری نبود که پیش از او [نیز] پیامبرانی آمده بودند و مادرش زنی بسیار راستگو بود هر دو غذا میخوردند بنگر چگونه آیات [خود] را برای آنان توضیح میدهیم سپس ببین چگونه [از حقیقت] دور میافتند (سوره ی مانده آیه ی 75)
دکتر رابرت موری Robert A. Morey مینویسد: "قرآن اشتباهات فراوانی پیرامون تعالیم و تمارین مسیحیان در بر میگیرد که از جمله ی آنها تعلیم تثلیث میباشد" قرآن چنین تصور میکند که مسیحیان به سه خدا باور دارند که پدر ، مسیح و مریم مادر مسیح میباشند. [9]
E. M. WHERRY مینویسد:
مفسران مسلمانی چون [عبدالله بن عمر] البیدوی ، [جلال الدین] السیوطی و یحیی بر این موضوع اتفاق نظر دارند که به باور قرآن مسیحیان سه خدا ، یعنی پدر ، مسیح و مریم را میپرستند. عدم وجود چنین اعتقادی [در نزد مسیحیان] باز هم مهر تاییدی بر کاذب بودن قرآن میباشد که سندی برای دفاع از ادعاهایش دارا نیست. تاریخ کلیسا و بهمین ترتیب کتاب مقدس ثابت میکنند که ادعای قرآن پیرامون تثلیث نادرست بوده و حتی بدعت هایی از مسیحیت نیز چنین باوری دارا نبودند. با این حال روح الهام بخش محمد این را به عنوان یکی از تعالیم عموم مسیحیان میداند. [10]
در پاسخ به این اشکال اندیشمندان مسلمان چند پاسخ ارائه کردند که ذیل به آنها اشاره میکنیم :
الف :منظور اله قرار دادن مریم است
تفسیر المیزان در پاسخ این اشکال مینویسد :
و چه بسا از مسیحیان که به این معنى هم اشکال کرده اند و گفته اند: نصارا قائل به الوهیت مریم عذرا نیست و کلام آنان را که به ظاهر الوهیت مریم را مى رساند به وجهى توجیه نموده اند. لیکن نکته اى که در این آیه است و این توجیهات را باطل مى کند و لازم است تذکر داده شود این است که در آیه نفرمود: نصارا گفته اند مریم اله است ، تا بتوان آنرا توجیه کرد و گفت آرى چنین حرفى مى زدند و لیکن غرض شان چیز دیگرى بوده . بلکه فرمود: نصارا مریم را اله خود اتخاذ کردند، و معلوم است که اتخاذ اله غیر گفتن آن است ، گر چه وقتى اتخاذ شد به زبان هم جارى مى شود زیرا اتخاذ اله جز به عبودیت و خضوع بندگى صادق نیست ، کما اینکه در قرآن هم فرموده : ((افرایت من اتخذ الهه هویه - آیا دیده اى کسانى را که هواى نفس خود را معبود خود گرفتند؟، رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) آیه اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله )) را چنین تفسیر فرموده که : اهل کتاب در حلال و حرام و خلاصه در عمل ، پیروى احبار و رهبان خود را کرده اند و عملا با آنان معامله ارباب نموده اند، گر چه آنان را ارباب نخوانند [11]
محقق دیوید توماس قرائت دیگری را پیشنهاد میکند: اگر دقیق صحبت بکنیم لزومی ندارد که این آیه در مورد تثلیث و رد آن بیان شده باشد، بلکه فقط مثالی از شرک را بیان کرده و نسبت به احترام گذاشتن افراطی نسبت به مریم و عیسی هشدار داده باشد، و در عین حال یاد آوری کرده باشد که فقط خدا و خدا باید پرستش شود[12]
قدیس آنسلم[i] (متوفاى 1109)، پدر فلسفه مدرسى، در باره مریک مینویسد: «چنین شد که باکره با چنان قداست عظمتى درخشید که بعد از خدا هیچ چیز بزرگ تر از او قابل تصور نیست. خداى او مقدر کرد که تنها پسرش را به او بدهد» قدیس آنسلم قداست و بکارت، وساطت و شفاعت حضرت مریم را با مادر بودن الهى او مرتبط دانسته است. [13]
و این مساله را میتوان از منظر یکی از آموزه های الهیات مسیحی نیز مورد بررسی قرار داد مساله تبادل صفات idiomatum comunicatio در پایان قرن چهارم این گزاره عمومیت یافت که مسیح صد در صد خدا و صد در صد انسان است حال اگر این دو در آن واحد درست است انچه در مورد بشریت عیسی صحت دارد باید در مورد الوهیت وی هم صحت داشته باشد و همینطور برعکس مثلا : عیسی مسیح خداست - مریم عیسی را به دنیا اورد = مریم مادر خداست . این شیوه استدلال کم کم مقبولیت عام یافت ولی مشکلاتی را پیش اورد مثلا عیسی بر صلیب رنج کشید – عیسی خداست = خدا بر صلیب رنج کشید . و اکثریت نمیتوانستند بپذیرند خدا رنج میکشد نسطوریوس معتقد بود که میتوان گفت عیسی حامل بشریت است لوتر به صورت کاملا رادیکال گفت عیسی روی صلیب مرد – عیسی خداست = خدا روی صلیب مرد [14]
بنا بر این آموزه الهیاتی مسیحی همچنان که خوانیدیم : عیسی مسیح خداست - مریم عیسی را به دنیا اورد = مریم مادر خداست و مادر خدا قابل پرستش است قدیس توماس بصیرت عمیقى را نسبت به مادر خدا بودن مریم در جامع الهیات نشان مى دهد. قدیس توماس بحث خود را از این حقیقت وحیانى آغاز مى کند که مریم مادر عیسى است و سپس قدوسیت، باکرگى و شأن مریم را بررسى مى کند. مثلا نوشته هاى موعظه آمیز وى در باب «دعاى سلام بر مریم»، وساطت و ملکه بودن مریم را نیز نشان مى دهد. [15]
ب: منظور قران پرستش مریم است که اعتقادی رایچ در میان مسیحیان است
تفسیر المیزان در این باره مینویسد:
این عبادت که گفتیم نصارا نسبت به مریم مادر عیسى (علیه السلام ) انجام مى دهند چند قسم است : بعضى از آن ها نمازى است مشتمل بر دعا و ثنا و استغاثه و استشفاء، و بعضى از آنها عبارتست از روزه اى که آنرا نسبت مى دهند به خود مریم و به نام وى نیز نامیده مى شود، همه این عبادات توام با خضوع و خشوع در برابر صورت و مجسمه و بلکه صورت خیالى مریم انجام مى شود، در حالتى که معتقدند به اینکه مریم داراى سلطنتى است غیبى که با داشتن این قدرت مى تواند (البته به اعتقاد آنان ) خودش و بدون وساطت فرزندش نسبت به امور دنیا و آخرت مردم نفع و ضرر برساند. و تصریح کرده اند به اینکه پرستش مریم واجب است ، و لیکن در عین حال از هیچ یک از فرق آنها دیده نشده که کلمه اله را بر مریم اطلاق کنند، بلکه همه از مریم تعبیر مى کنند به مادراله و بعضى از فرقشان تصریح دارند به اینکه این اطلاق (مادراله) اطلاق مجازى و از باب مبالغه در تعظیم نیست بلکه اطلاقى است حقیقى .
قرآن کریم هم در این باره فرموده : نصارا مریم و فرزندش را دو اله (معبود) براى خود گرفته اند. و این نسبتى که قرآن به آنان داده منافات با این جهت که گفتیم آنان مریم را اله نخوانده اند ندارد، زیرا گفتیم عملا با مریم هم بطور قطع معامله اله مى کنند، اگر چه این اسم را بر او اطلاق ننمایند، قرآن در آیه دیگرى فرموده که مسیحیان گفته اند: بدرستى خداوند همان مسیح یعنى عیسى بن مریم است . و این خود معناى دیگرى است.[16]
دعای زیر نیز بخشی از پیام پاپ خطاب به مسیحیان کشورهای اقیانوسیه است:
ای مریم، ای یاور مسیحیان،
نیازمندانه به تو رو میکنیم
با چشمهایی عاشق، و دستهایی خالی، و دلهایی مشتاق، …
ای نور تاریکیها،
مردم اقیانوسیه را در ظلمت دریاهای توفانی راهنمایی کن،
تا به ساحل آرامش و روشنایی برسند.
فرزندانت را از بلا حفظ کن
که امواج سهمگیناند و ما از خانه دوریم.
ای مریم، در عبور از اقیانوسها و بیابانها،
فرزندت را به ما بنمایان
که بدون او گم میشویم.
دعا کن که هرگز سفر زندگی را نبازیم،
که در قلب و ذهن،
در گفتار و کردار،
در روزهای پریشانی و آرامش،
همواره به مسیح نگاه کنیم و بگوییم
«این کیست که دریا و توفان هم از او فرمان میبرند؟»
ای بانوی صلح،
که با تو توفانها آرام میگیرند،
دعا کن که در آستانهی هزارهی جدید،
کلیسای اقیانوسیه،
در نشان دادن چهرهی باشکوه پسرت قصور نورزد،
تا خدا بر قلب این مردم حکومت کند،
و آنها صلح را در ناجی حقیقی جهان بیابند.
ای یاور مسیحیان، ما را حفظ کن.
ای ستارهی درخشان دریا، ما را هدایت کن.
ای بانوی صلح، برای ما دعا کن. (22 نوامبر 2002)[17]
این مساله تا بدانجا پیش رفت که مصلحان اولیه پروتستانت جهت توافق با الهیات خویش در باب شام قدیسان، شفاعت اعطاشده به مریم را انکار کردند. در واقع، آنها استغاثه به پیشگاه مریم را تحریم کردند، زیرا آن را براى وساطت منحصر به فرد مسیح زیانبار مى دانستند. [18]
الهیدانانِ دوره پس از شوراى ترنت، مرحله عظیمى را براى مریم شناسى گشودند ـ نه فقط در اسپانیا که در آنجا آیین پروتستان تهدیدى داخلى به شمار نمى آمد بلکه در آلمان نیز دفاع از اعتقاد و نیایش حضرت مریم نیازى ضرورى قلمداد شد. قدیس پیتر کانیسیوس[ii][51] نوعى رویکرد به حیطه کامل و مجزاى مریم شناسى داشت ; اگر چه وى در الهیات نهایى خویش در باب حضرت مریم به نام (1592)De mysteriis vitae christi جسورانه اقدام نمى کند. هر دو اثر وى مشتمل بر ملاحظاتى گسترده در باب قدوسیت مریم است. سوئارس مطالعه حیات مریم را به عنوان یکى از محبتهاى خدا و فیضى مى دانست که مقتضاى شأن مادر خدا بودن بود. [19]
موعظه پاپ پائول ششم[iii][108] با عنوان Marialis Cultus (اول فوریه 1974)، «جهت ساماندهى و توسعه صحیح دلبستگى به مریم باکره مقدس»، جایگاه مریم را در آیین عبادى اصلاح شده غرب نشان داد [20]
ج: پرستش مریم اعتقادی رایج در میان برخی از فرقه هارواج داشته
تونى لین نیز به پرستش حضرت مریم در برخى از شهرهاى اروپایى اشاره مى کند: در قرن شانزدهم میلادى برخى از شهرهاى اروپایى به پرستش مریم باکره مشهور بودند، که مى توان به شهر اینسیدلن [21] اشاره کرد.[22]
نویسنده اى مسیحى نیز معتقد است که عقیده ى شراکت مریم(علیها السلام) در تثلیث ممکن است از فرقه ى گمراه کولى ریدى[23] که بیش از دو قرن قبل از ظهور محمد(صلى الله علیه وآله)در عربستان بوده اند، نشئت گرفته باشد[24].
بعقیده محقق ادوارد هلمز ممکن است دلیل اشاره بالا بیشتر اعتراض به ستایش مریم بگونهای خاص توسط مسیحیان محلی باشد تا فهم نادرست تثلیث.[25]
عیسی مسیح کلمه بود :
برخی اعتراض میکنند که قرآن میگوید: «او کلمه است» آلعمران آیه 45 مقصود از او مسیح میباشد. و انجیل نیز میگوید: کلمه خدا بود و کلمه جسم گردید و در میان ما ساکن شد (یوحنا1/14) پس قرآن گفتار مسیحیت را قبول دارد؟
بررسی و نقد
جای شک نیست که هم در انجیل و هم در قرآن حضرت عیسی ـ علیهالسلام ـ تعبیر به «کلمه» شده است، و لکن باید دید که آیا مقصود از «کلمه» که در قرآن آمده با آنچه در انجیل ذکر شده یکیست؟ یا با هم تفاوت اساسی و جواهری دارند؟ آنگاه میتوان گفت که قرآن مطالب انجیل را در این مورد پذیرفته است یا خیر؟ «کلمه» به حسب لغت بر لفظ واحدی که دلالت بر معنا کند و همچنین بر جمله اعم از اینکه تام باشد یا نباشد ـ اطلاق میشود و در اصطلاح قرآن عبارت از چیزی است که ارادة الهی به آن ظاهر میشود. و منظور از آن نوعی خلق است[26] و مقصود از «کلمه» در آیة 45 سوره آلعمران که بر حضرت عیسی ـ علیهالسلام ـ اطلاق شده همان تولد فوقالعاده او میباشد و یا به خاطر اینست که قبل از تولد خداوند بشارت او را به مادرش داده بود و نیز ممکن است علّت این تعبیر این باشد که «کلمه» در اصطلاح قرآن به معنای مخلوق به کار میرود. مانند «بگو اگر دریاها مرکب شوند تا کلمات پروردگار مرا بنویسند آنها تمام میشوند، پیش از آنکه کلمات پروردگار من تمام شود، هر چند دریاها را بر آنها بیفزایم» [27] در این آیه منظور از «کلمات خدا» همان مخلوقات او است از آنجا که مسیح ـ علیهالسلام ـ یکی از مخلوقات بزرگ خداوند است اطلاق «کلمه» بر او شده است و همچنین در آیات دیگر صریحاً حضرت عیسی ـ علیهالسلام ـ را فرزند مریم معرفی میکند. [28] تا پاسخی به مدعیان الوهیّت عیسی ـ علیهالسلام ـ باشد. زیرا کسی که از مادر متولد میشود و مشمول تغییرات و تحولات جهانی ماده است چگونه میتواند خدا باشد. بدیهی است که خداوند از تمام تغییرات و دگرگونیها برکنار است. در انجیل یوحنا[29] «کلمه» بر مسیح به گونهای دیگر اطلاق شده و به معنایی آمده است که مخالف و متضاد با معنایی که در قرآن آمده میباشد. و به هیچ صورت مورد تأیید قرآن نمیتواند باشد. در انجیل آمده است: کلمه پیش خدا بود ـ کلمه خدا بود ـ کلمه جسم شد. معنای این جمله چنین میشود که: مسیح خدا بود ـ و خدا جسم شد. بدیهی است که چنین اعتقادی با اصول و مبانی اسلامی که برگرفته از قرآن میباشد در تضاد و تناقض است. و همچنین با مطالب دیگر انجیل نیز سازگاری ندارد. زیرا طبق نقل «رابرت هیوم» در حدود هفتاد مورد در چهار انجیل تکرار شده که مسیح فرزند بشر بود و شاید عیسی میخواست بدین صورت رابطة خویش را با ابناء بشر و اینکه او خود یکی از افراد بشر یا انسان ایدهآل احساس مینمود مورد تأکید قرار دهد.» [30]پس این ادعا که قرآن مطالب انجیل را در مورد عیسی ـ علیهالسلام ـ که میگوید «کلمه» خدا بود، کلمه جسم گردید ـ ناشی از عدم دقت در محتوای آیة قرآن میباشد. و صرف تعبیر قرآن از مسیح به «کلمه» دلیل بر قبول داشتن گفتار انجیل در این مورد نمیتواند باشد. قرآن میگوید: مسیح مخلوق و بنده خدا است. و صرف تشابه در تعبیر دلیل بر تائید محتوای انجیل در مورد مسیح توسط قرآن نمیتواند باشد
زین عصا تا آن عصا فرقی است ...زین عمل تا آن عمل راهی شگرف [31]
و اگر از مسیح به «کلمه» تعبیر شده و ممکن است برای کسانی دارای ابهام باشد در آیه بعد به صراحت میگوید: «مثل عیسی در نزد خدا همچون آدم است که او را از خاک آفرید و سپس به او فرمود: موجود باشد و او هم موجود شد.»( سورة آلعمران، آیة 59.) و هرگونه شبههی الوهیت در مورد عیسی مسیح را منتفی میسازد.
دکتر شاکر عقیده دارد: « این که قرآن عنوان کلمه در مورد عیسی بکار می برد بجای آنکه مستلزم وجود ازلی یا الوهیت عیسی باشد، به این نکته اشاره دارد که او حاصل قدرت آفرینشگر خداوند است، زیرا به یاد آورنده این نکته است که عیسی با اراده مستقیم خداوند و فرمان«کن» در رحم مادرش به به وجود آمد. در نتیجه، عیسی و مادرش با هم یک آیت از آیات الهی به شمار می روند».[32]
[7]. Catechism of catholic church P.60. نقل از عبدالرحیم اردستانی، درآمدی بر الاهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت: ص 124.
[8] - Grudem, Wayne A. 1994. Systematic theology an introduction to biblical doctrine. Leicester, England: Inter-Varsity Press. Page 226
[9] - Helmut Gätje, The Qur'an and its Exegesis [Oneworld Publications, 1996], pp. 126-127; bold, capital and underline emphasis and words within brackets ours
[12] - David Thomas, Trinity, Encyclopedia of the Qur'an
- سه شنبه ۶ آبان ۹۳
- ۲۰:۴۲
- ۲۶۷۱
- ۰